اسطوره شناسی تُرکها:

ساخت وبلاگ
اسطوره شناسی
تُرکها:
ما تُرکان که تاریخ درخشانی از گسترش فرهنگ غنی بشری، حیات معقول و غیرت و معنویت در سرار کشورهای جهان داریم، و دارای مجموعه ی عظیم میتولوژی نیز هستیم که به دو گونه ی -۱- اسطوره های آفرینش،-۲- اسطوره های تاریخی...
-
۱- اسطوره های آفرینش تُرکی در اساطیر ملل از یونانی،آلمانی،چینی،هندی و به تیغ فارسی و جز آن تأثیر جدی بر جای گذاشته است.
-
۲- اسطوره های تاریخی نیز در آویزش با قهرمانی ها، بزرگواریها، خرد ورزی ها و گاه مصائب و بلایای اجداد و نیاکانمان آفریده شده است. در «دیوان» از میان این اسطوره ها، چهار اسطوره به مناسبتهایی نظیر و جه تسمیه و شرح اتیمولوژی و ریشه شناسی نام های تاریخی و جغرافیایی داده شده است.
...
نخستین اسطوره ی تاریخی:
به هنگامی که ذوالقرنین سمرقند را پشت سر نهاده به سر زمین ترکان گام می گذارد، با فرمانده جوان تُرکان موسوم به «شو» رو در رو می شود. وی کسی بود که قلعه ی «شو» در نزدیک «بالاساغون» را نیز بنا کرده بود. هر روز در ایوان کاخ وی در شهر، سیصد وشصت بار برای بیگان طبل و دُهل می نواختند.
زمانی که خبر نزدیک شدن ذوالقرنین را به «خاقان شو» می رسانند، بی اقنایی میکند و در پاسخ ، به فرو رفتن اردکها در آب استخر نقره ای متحرک اشاره میکند. و این در حالی است که چهل ترخان خود را برای کنترل اوضاع مرزی به اطراف رود خنجد اعزام شده بود. وقتی ذوالقرنین از رود خنجد رد می شود، خاقان بالفور به سمت مشرق به راه می افتد. مردم نیز به دنبال وی ره می سپرند. تنها بیست و دو نفر بر جای می مانند. دو تن نیز خسته از راه و عرق ریزان به آنان می رسند‌. آن دو مرد می گویند: «ذوالقرنین مسافری است که سرانجام از اینجا هم رد شده، می رود ولی ما بر جای خود میمانیم». بیست و دو تن دیگر به آنان «قال اَج» در معنای: «گرسنه بمانید». می گویند و این ریشه نام تُرکان قالاج (=خلج) است که دو تیره اند و چون ذوالقرنین بر آنان می گذرد و آنان را در هیئت تُرکان می بیند، به آنان «تورک مانند» خطاب میکند و نام «تورکمن» نیز از آن روزگار می ماند.
این اسطوره را کاشغری در ریشه یابی معنای کلمه ی «تورکمن» می آورد. موضوع اصلی اسطوره تکیه بر خردورزی و تدبیر خاقان «شو» است که گرچه می توانست با ذوالقرنین مقابله کند، اما راضی به ریختن خون و تلفات انسانی نم شود.
نظامی گتجوی خردورزی خاقان تُرک در این اسطوره را از زبان او خطاب به اسکندر چنین به نظم کشیده است:
رقیب منا، خیز و در پیش کن
تو شو نیز و اندیشه ی خویش کن...
خطایی که امیدواری دهد،
عتابی که بر صلح یاری دهد،
فسونی که بندد ره جنگ را
فریبی که نرمی دهد سنگ را...
من و تو ز خاکیم و خاک از زمی
همان به که خاکی بود آدمی
همه سروری تا به خاک است و بس
کسی نیست در خاک بهتر ز کس!
تو یدل مشو، گرچه دستت قوی است
که حکم خدا برتر از خسروی است.
ربیع از ربیعی نماید سرشت
حموز از تموز آورد سر نوشت.
سکندر به انصاف نام آور است
و گر نه زما هر یک اسکندر است
مپندار کز کن نیاید نبرد،
بر آرد به یک جنبش از کوه گرد.
ولیکن به شاهی و نام آوری
نیم با تو در جستن داوری...
هنگامی که اسکندر به سر زمین اویغوران نزدیک شد، با چهار هزار سرباز خاقان رو در رو گشت که به هر دو سوی پشت و روی خود تیراندازی می کردند. ذوالقرنین وقتی این حالت را می بیند می گوید اینان شکارچیان ماهری اند که هیچگاه گرسنه نمی مانند.
محمود کاشغری می گوید که این اسطوره را از «نظام الدین اسرافیل توغان تگین» فرزند «تون قاخان» شنیده است!
...
خاقان تُرک، سربازان جوانی را برای مقابله با اسکندر، اعزام می دارد. وزیرش از او می خواهد که افراد تجربه دیده را اعزام کند. هم از این روی، خاقان فردی سالخورده و تجربه دیده اعزام میکند.
در اولین شبیخون، جوانان تُرک سپاه اسکندر را در هم می پراکنند و جوانی از آن میان، با شمشیر یکی از سپاهیان را تا ناف به دو نیم میکند چنانکه حتی کمر زرین وی را نیز می برد و دانه های طلا از کمر او بر دامنه ی کوه پخش می شود. از آن روزگار، آن کوه را «آلتون قان» (=خون زرین) می نامند. در اسطوره ی تاریخی موضوع اصلی، بیان شجاعت، تهور و غیرت جوانان تُرک و خرد ورزی خاقان است!
ادامه...دارد
...
نویسنده: «جوانمرد سمنگانی»
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 168 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 11:51