پزشک، مردمنگار و سیاح اتریشی یاکوب ادوارد پولاک که از سال 1851 تا 1860 در
ایران زندگی میکرد و از سال 1855 طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود، در سفرنامه خود به نام «سفرنامۀ پولاک؛ ایران و ایرانیان» درباره
اختلافات بین تورکها و تاجیکها (فارسها)، یاغیگری عنصر تاجیک (فارس) و خصوصیت
عمومی تورکها و
موقعیت آنان در دربار و ایران دورۀ قاجار مینویسد:
"تورکها از نظر سجایا و خلق و خو بیشتر به عثمانیها شباهت دارند، هرچند که از فارسها نیز سهم به سزایی گرفتهاند؛ مردمی هستند کمتر حیلهگر و به هر حال دلیر و مصمم، به همین دلیل همه سربازها از این قبایل گرفته میشوند. اینها فارسها را به داشتن صفت جبن تحقیر میکنند و به اصل و نسب تورک خود مینازند؛ مردمی آرام هستند، ولی اگر کارشان به نزاع بکشد دیگر دو دل نمیمانند و برای حمله آمادهاند.
قضیه زیر که من شاهد آن بودم مؤید گفتههای فوق است: يک فارس با يک نفر تورک دعوا داشت و هر چه فحش از دهانش بيرون آمد به وى گفت؛ مرد تورک آرام نشسته بود و چپق مىكشيد، سرانجام چوپ چپق را با دقت تمام از سر آن جدا كرد -گويى كه مىخواست آنرا پاک كند- با چوب آن ضربهاى به سر فارس وارد آورد و در حالی كه فرياد مىكشيد «كؤپکاوغلو» دوباره سر جاى خود قرار گرفت، به معاينه دسته چپق پرداخت كه مبادا زيانى ديده باشد و سپس به كشيدن چپق پرداخت. طورى كه گفتى هيچ اتفاقى نيفتاده است.
اختلافى كه بين اين دو تيره وجود دارد، حكومت را بر آن داشته كه افواج تورک را به نواحى فارسنشين و به خصوص به اصفهان و شيراز بفرستد.
هنگامی كه در تابستان 1859 مقارن نيمه شب با مستخدم خود از ميان چهارباغ مىگذشتم يک نفر از لوطيان با دشنه لباده مستخدم مرا پاره كرد و به يكى از باغها گريخت. زد و خورد برپا شد؛ نگهبان تورک را صدا زديم. وى اجازه ورود به خانه را خواست ولى جواب رد شنيد. سربازى تورک، پاى برهنه، در حالی كه پیرهنى نخى بر تن و تفنگى بر دوش داشت از پايين به سوى پنجره فرياد كشيد: «شما ... فارسها از كى جرأت كردهايد دشنه با خود برداريد، اگر من شاه مملكت بودم به هيچ فارسى اجازه نمىدادم حتى يک سوزن با خود داشته باشد!». با گفتن اين كلمات در از جا درآمد، بزهكار بيرون كشيده شد و تحويل حاكم گرديد و وى به وساطت ما فقط او را به چند ضربه محكوم كرد. هر كجا، چه در نقطهاى مرزى و چه در شهر، هرگاه عناصر تورک و فارس با هم جمع شوند يكى از آنها دست بالا را احزار مىكند و ديگرى را در هم مىكوبد."
در دوران قاجار دولتمردان تورک حاکم اعتماد چندانی به وفاداری و جانفشانی عنصر تاجیک (فارس) نداشتند و از بکارگیری عنصر تاجیک (فارس) در ردههای بالای دربار و قوای نظامی امتناع میورزیدند، از این روی بیشتر درباریان، سربازان و فرماندهان نظامی اغلب تورک بودند.
پولاک نیز در سفرنامه خود به این نکته اشاره میکند: "فرماندهی عالی سربازان تورک است، زیرا اغلب سربازان از این تبارند. سربازان اغلب از قبایل تورکنژاد شمال مملکت و اهل آذربایجان، مراغه، همدان و خمسه هستند؛ فقط چند فوجی در آنها از مردم کردستان و عراق دیده میشوند.
کاشانیها مدتهاست که از سرباز دادن معاف شدهاند، زیرا به جبن و بزدلی شهرهاند؛ این لطیفه از کاشانیها بر سر زبانهاست که فوجی از کاشیها هنگام مراجعت به خانه برای محافظت خود چند مرد استخدام کردند."
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 159 تاريخ : جمعه 29 دی 1396 ساعت: 16:13