شازده کوچولو پرسيد: تو که هستی؟! چه خوشگلی...!
روباه گفت: من روباه هستم...
شازده کوچولو به او تکليف کرد که بيا با من بازی کن...
من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمیتوانم با تو بازی کنم ، مرا اهلی نکردهاند...!
شازده کوچولو آهی کشيد و گفت: ببخش...!
اما پس از کمی تامل باز گفت:
روباه گفت: تو اهل اينجا نيستی ، پی چه میگردی...؟!
شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها میگردم...!
حالا بگو "اهلی کردن" يعنی چه...؟!
روباه گفت: آدم ها تفنگ دارند و شکار میکنند ، اين کارشان آزارنده است...
مرغ هم پرورش میدهند و تنها فايدهشان همين است ، تو پی مرغ میگردی؟!
شازده کوچولو گفت: نه ، من پی دوست میگردم....
نگفتی "اهلی کردن" يعنی چه...!
روباه گفت: "اهلی کردن" چيز بسيار فراموش شدهای است...!
يعنی "علاقه ايجاد کردن...!"
روباه گفت: البته تو برای من هنوز پسربچهای بيش نيستی...
مثل صدها هزار پسربچه ديگر...!
من نيازی به تو ندارم ، تو هم نيازی به من نداری...
من هم برای تو روباهی هستم شبيه به صدها هزار روباه ديگر...!
ولی تو اگر مرا اهلی کنی ، هر دو بهم نيازمند خواهيم شد...
تو برای من در عالم ، همتا نخواهی داشت...
و من برای تو در دنيا ، يگانه خواهم بود...!
در زمین فقط چیزهایی را که اهلی کنی می توانی بشناسی...
آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند ، اما تو نباید فراموش کنی که
"تو مسئول همیشگی کسی می شوی که اهلیش کرده ای...!"
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 130 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 16:54