تفاوت تربیت بچه های امروزی وبچه های قدیم

ساخت وبلاگ
تفاوت تربیت بچه های امروزی وبچه های قدیم حتماً شما هم این جمله را بارها شنیده‌اید: «بچه‌های قدیم کجا و بچه‌های امروزی کجا! زمین تا آسمان با هم فرق دارند».

، این جملات مقایسه‌ای معمولاً مثل چکشی دائماً بر فرق سر نسل جدید کوبیده می‌شود. چرا؟ زیرا نسل امروزی از همه لحاظ با نسل قبل از خود متفاوت است. این تفاوت از نحوه تربیت گرفته تا نوع پوشش، تغذیه، سرگرمی، بازی و... را شامل می‌شود. شاید یکی از دلایل این تفاوت‌ها حضور پررنگ تکنولوژی و تغییر سبک زندگی در جوامع امروزی است. اما از تمام تفاوت‌های بین فرزندان نسل گذشته و امروز که بگذریم نوع و روش تربیتی از همه موارد پررنگ‌تر است. تربیت فرزندان بر پایه تفکرات درست و مناسب با شرایط ‌روز، لازمه‌ هر جامعه‌ای است. زیرا این شرایط و نحوه تربیتی والدین است که تعیین‌کننده جامعه خوب و ایده‌آل است. برای داشتن یک جامعه ایده‌آل وجود زنان و مردان جامعه‌پذیر واجب و ضروری است. زنان و مردانی با شخصیت‌های مستقل و اجتماعی و تفکرات خود‌باور و سازنده برای ساختن یک جامعه‌ آرمانی. اما گویا هرچه جلوتر می‌رویم نوع و روش تربیتی به نحوی شده است که نه تنها فرزندان مستقل و جامعه‌پذیری را تحویل جامعه نمی‌دهیم بلکه با روش‌های مختلف و در مواردی غلط، فرزندانی وابسته به والدین و ناتوان در تصمیم‌گیری و موارد دیگر تربیت کرده‌ایم که ویژگی بارز آنها عدم مسئولیت‌پذیری است.

متولی اجتماعی شدن بچه‌ها کیست؟
طیبه اسکندری، ‌ استاد دانشگاه، نوع تربیت پدران و مادران در گذشته را بسیار متفاوت از مادران و پدران امروزی می‌داند و می‌گوید: بدون در نظر گرفتن تفاوت نسل‌ها باید به چند نکته در موضوع تربیت توجه کنیم. یک بخش خیلی مهم از تربیت به خود پدر و مادر برمی‌گردد که این پدر و مادر خود، در چه محیط و شرایطی بزرگ شده‌اند و شخصیت و تربیت آنها چگونه شکل گرفته است و حالا خود آنها در چه شرایط و محیطی قرار است بچه‌دار شوند و در آن محیط فرزند خود را تربیت ‌کنند.
وی ادامه می‌دهد: در یک نظر کلی باید گفت وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم پدر و مادرهایی بودند که گرچه به لحاظ تحصیلی از تحصیلات پایین‌تری برخوردار یا حتی بیسواد بودند اما دارای شخصیت خاصی بودند که تکلیف خود را با زندگی می‌دانستند، در تربیت بچه‌ها هم موفق بوده و محیط اجتماعی نیز به آنها کمک می‌کرده است. زیرا محیط اجتماعی آنها محیط شلوغ از نظر تربیت و دخالت در کار تربیت نبود. یعنی هرچه ما به گذشته بر می‌گردیم متوجه می‌شویم که رسانه‌ها در روند زندگی اجتماعی کمتر اثرگذار بودند. بنابراین رشته کار تربیت بیشتر دست والدین بود. به قول جامعه‌شناسان «اجتماعی شدن یک پروسه‌ای است که باید در خانواده برای بچه اتفاق بیفتد» و ما شاهد هستیم که این نظریه در گذشته اجرایی می‌شد و اثرات مثبتی بر تربیت داشت. اما هرچه جلوتر می‌رویم خانواده‌ را زن و مردی تشکیل می‌دهند که تحصیلکرده‌تر و آگاه‌تر هستند، حتی از آن دست پدر و مادرهایی هستند که برای انجام هرکاری پیش متخصص و کارشناس می‌روند یا کتاب می‌خوانند و به نوعی می‌خواهند کار تربیت را مبتنی بر اصول انجام بدهند اما این پدر و مادر در مرحله نخست تکلیفشان را با زندگی خود کمتر می‌دانند. خود آنها با هم سخت‌تر به انسجام و هماهنگی می‌رسند و محیط اجتماعی هم به آنها کمک مثبتی نمی‌کند زیرا محیط، تحت تأثیر رسانه‌های متعددی است که کاملاً در امر تربیت نفوذ می‌کنند و این دخالت نیز معمولاً دخالت مثبتی نیست. این جامعه‌شناس با اشاره به اینکه رسانه‌ها وارد فضای خصوصی و زندگی شخصی افراد جامعه می‌شوند و بر تربیت و جنبه‌های دیگر زندگی آنها تأثیر می‌گذارند اضافه می‌کند: اینجاست که رشته کار تربیت بیش از پیش از دست پدر و مادرها خارج می‌شود و در این بین عوامل دیگری مثل جامعه بزرگ همسالان، رسانه‌ها و فضای مجازی که افراد در آن فقط مصرف‌کننده پیام نیستند بلکه هم مصرف کننده و هم تولید کننده‌اند تعیین کننده اصول تربیتی هستند. بنابراین امروز دیگر اجتماعی شدن بچه‌ها خیلی دست پدر و مادرها نیست.
سیستم شترگاوپلنگی در نظام تربیت
اسکندری در تحلیل شیوه‌ تربیتی جامعه با اذعان به اینکه فرزندان امروزی از نوع تربیت والدین خود رنج می‌برند می‌افزاید: بچه‌های امروزی از یک مشکل دیگری هم رنج می‌برند و آن هم نظام تربیتی است. این نظام تربیتی نه غربی است که مؤلفه‌های آن را بپذیرد و اجرا کند مثلاً تا یک سنی بچه را تحت پوشش خود دارند و بعد آزادش می‌گذارند و مسئولیت امورش به عهده خود بچه است و او را مستقل می‌گذارند و نه تربیت سنتی است که بر همه کار بچه دخالت و نظارت داشته باشد، او را زودتر وارد جامعه کرده و از طریق ازدواج، پیدا کردن کار و... مستقل کنند و نه حاضرند این دخالت‌ها را محدود کنند، چون سیستم تربیت سنتی و دینی ما این اجازه را نمی‌دهد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه شیوه تربیتی فعلی حاکم بر خانواده‌های ایرانی شترگاوپلنگی است معتقد است: در چنین شیوه‌ای، بچه‌ها متوقع و طلبکار می‌شوند. پسر 30 ساله‌ای که باید مسئول یک زندگی باشد و تشکیل زندگی دهد هنوز متکی به جیب پدر است. دخترها هم به یک شکل دیگر وابسته هستند.
وی ادامه می‌دهد: این سیستم تربیتی اصلاً سیستمی نیست که ‌آدم‌ها را برای زندگی مستقل آماده کند. این سیستمی است که آدم‌ها در آن همیشه طلبکارند، همیشه وابسته و متوقع از پدر ومادر هستند و پدر و مادرها اجازه ندارند از یک حدی بیشتر دخالت کنند یعنی اجازه، مجال و زمینه‌ای نیست که در شکل‌گیری شخصیت بچه و پیدا کردن راه زندگی برای او دخالت کند و عوامل دیگر تعیین‌کننده سرنوشت فرد هستند. این استاد دانشگاه می‌گوید: ‌این روند کلاً اتفاق افتاده است و هرچقدر هم جلوتر می‌رویم این روند غلبه بیشتری در امر تربیت پیدا می‌کند و خروجی آن هم این است که در جامعه نوجوانان و جوانانی می‌بینیم که واقعاً بچه‌اند و بچگی می‌کنند. نه در فکر، نه در مسائل مادی و نه در تصمیم‌گیری مستقل نیستند، بنابراین وقتی تشکیل زندگی مشترک می‌دهند و ازدواج می‌کنند دچار مشکلات بسیاری می‌شوند و آمار طلاق را بالا می‌برند زیرا قدرت سازگاری و تصمیم‌گیری مستقل ندارند، قدرت تشخیص اینکه مسئولیت‌هایشان در یک فرایند تشکیل زندگی خانوادگی جدید چیست و وظایفشان چیست را متأسفانه نه می‌دانند و نه قدرت دارند که عمل کنند.
ضرورت ترسیم یک الگوی ایرانی و اسلامی
‌ اسکندری ‌ بهترین راه‌حل را ترسیم الگوی تربیتی مناسب برای جامعه می‌داند و می‌گوید: مثل غربی‌ها که نمی‌توانیم باشیم زیرا نه واقعیت‌ها و زمینه‌های عینی جامعه این اجازه را می‌دهد و نه ارزش‌های اسلامی و ایرانی که به آن پایبند هستیم. ما باید به یک الگوی جدیدی برسیم که از یک طرف مبتنی بر واقعیت‌های جامعه‌ امروزی باشد و از طرف دیگر ارزش‌های دینی و بومی را حفظ و پاسداری کند. باید با در کنار هم قرار دادن این موارد الگویی درست کنیم که نه بچه‌های ما از هر نوع قید و بندی رها شوند و نه ما فکر کنیم که فرزندانمان باید تا ابد به خانواده چسبیده و تحت حمایت خانواده باشند. ما باید یک آدم مستقل، جامعه‌پذیر و مسئول برای جامعه تربیت کنیم.
این الگو را باید متولیان فرهنگی جامعه ترسیم کنند. این الگو چیزی نیست که پدر و مادرها بتوانند ترسیم کنند. در این الگو جایگاه پدر و مادر، نهادهای آموزشی و رسانه‌ها باید مشخص باشد. متأسفانه الان رسانه‌ها نقش مخربی دارند. توقعات و طلبکاری‌های بچه‌ها را نسبت به خانواده مرتب دامن می‌زنند. فرهنگ مصرفگرایی را بین بچه‌ها جا می‌اندازند و این درست نیست. در الگوی جدید باید جایگاه همه مدرسه، دانشگاه، رسانه و از همه مهم‌تر خود پدر و مادر مشخص باشد که اینها هرکدام در چه جایگاهی قرار دارند تا بتوانند انسان جامعه‌پذیر، مستقل و به درد‌بخور برای خود و جامعه تربیت کنند.
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید

برچسب : تفاوت,تربیت,بچه,های,امروزی,وبچه,های,قدیم, نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 162 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 16:33