انتقاد تند برادر سعید جلیلی به قوه قضائیه و اصولگرایان

ساخت وبلاگ
انتقاد تند برادر سعید جلیلی به قوه قضائیه و اصولگرایان

متن سخنرانی وی با عنوان آسیب شناسی جریان اصولگرایی به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
تلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ «قصص ۸۳»
نکته ای که به نظرم آمد در این جلسه مطرح بشود یکی از چالش هایی است که ما در دهه ی چهارم انقلاب با آن به طور جدی مواجه هستیم.
چالش مهم دهه چهارم : رویش در صف ؛ ریزش در ستاد
بنظر می رسد که انقلاب اسلامی توانسته در “صف” ؛ انسان طراز و نمونه های تربیت مکتبی خودش را ، بازتولید کند.
نمونه های پنجاه و هفتی، نمونه های دفاع مقدسی ؛ در بدنه و توده ی حزب اللهی همچنان در حال رویش است و از “اردوهای جهادی” گرفته تا “مدافعان حرم” هنوز رایحه ی تفکر انقلابی حس می شود.
بعضی از شهدای مدافع حرم، متولد دهه ی ۷۰ هستند . سالها پس از پایان دفاع مقدس به دنیا آمده اند و امروز می روند با این یقین در خطوط مقدم دفاع از انقلاب اسلامی ، جان خودشان را نثار می کنند.
مدافعین حرم در شرایطی برای انقلاب اسلامی جان فدا می کنند که فساد، فقر و تبعیض در کشور به چشم می خورد.
معلوم است که چه بسا یقین شان بالاتر از نسل اول است که اینجور چیزها هم موجب نشده که وسوسه خناسان ، آنها را از فداکاری در راه جمهوری اسلامی باز بدارد.
با گذشت حدود ۴۰ سال ، رویش های زیادی در مسیر آرمان ها و مبانی انقلاب همچنان در بین نسل های جدید ، شکل می گیرد.
اما این ها در حوزه “صف” و بدنه مردمی انقلاب است .
اما وقتی که به ستاد و به خواص و چهره ها نگاه می کنیم، عکس این جریان را می بینیم!
یعنی انگار انقلاب اسلامی از بازتولید انسان های طراز خودش در سطح “ستاد” عقیم شده و کمتر آدم هایی در طراز رجایی ها و چمران ها و خامنه ای ها و… به سطوح ستادی، مدیریتی و… می رسند. این یک خلأ‌ و چالش مهم است که باید در موردش فکر کرد .
اما الان من راجع به این مسئله نمی خواهم صحبت کنم بلکه می خواهم از یک چالش بزرگتر، یک خطر عظیم تر که احتمالا اگر جلویش گرفته نشود خدای ناکرده ممکن است به انهدام مجموعه ی انقلاب اسلامی بیانجامد صحبت بکنم.
خواص منحرف ، در اندیشه استحاله صف !
آن چالش این است که در ستاد ها یا به تعبیر مقام معظم رهبری در بین “خواص” ؛ چه در خواص و ستاد های فکری، چه ستادهای مدیریتی، چه ستادهای سیاسی و … الان جریانی شکل گرفته که به جای اینکه آن نسل اولِ چهره های مکتبی را الگوی خودش قرار بدهد یا به “صف” امروز انقلاب اسلامی نگاه کند و از روحیه ی معنوی و انقلابی توده ها الهام و الگو بگیرد و خودش را تصحیح و تکمیل کند و ارتقا بدهد؛ به دنبال این است که یک جریان معکوس را در صفوف بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی ایجاد کند !
به جای این که صفات ممتاز مجاهدان و انقلابیون واقعی را در خودش بوجود بیاورد، تلاش می کند که ویژگی های منحوسی را که در خودش نفوذ کرده ؛ در “صف” و دربین مردم ، نفوذ بدهد و کاری کند که حتی نسل جوان مومن هم، نرم افزارِ تفکر انقلابی اش استحاله یا آلوده بشود .
در ظاهر فکر کند انقلابی است اما به مرور جنس نگاهش به مسایل، جنس سلوکش در فضای اجتماعی و سیاسی شبیه بشود به ستادی های سرگردان ! شبیه بشود به چهره های مذبذب قدرت پرست !
دارند این را تئوریزه می کنند و متاسفانه چون بعضا از تریبون های موجه و با قیافه های ظاهرالصلاح این کار را انجام می دهند ؛ بخشی از رویش های بدنه ی انقلاب را دارند آلوده می کنند و این نگرانی وجود دارد که “خواص منحرف” به مرور همان اعوجاجاتی که در تفکرشان به وجود آمده را به بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی تسری بدهند.
در همین انتخابات اخیر هم نمونه اش را شاهد بودیم. تشکیلاتی مرکب از مخلص ها و قالتاق ها ! و معلوم است با صحنه گردانی کدامشان!
مخلص ها برای اینکه با انرژی شان حرکت ایجاد کنند و قالتاق ها جهت بدهند و حرکت را سکولاریزه کنند؛ وحدت مکتبی را نابود و ائتلاف چرتکه ای را جایگزینش کنند.
این مشکلی است که در دو دهه گذشته کم و بیش دچارش بوده ایم.
بزرگترین نگرانی: اصولگرایی قلابی!
امروز به نظر حقیر یکی از مهمترین خطر هایی که ماباید نگران و مواظبش باشیم همین است. یعنی ویروسی شدن تفکر انقلاب اسلامی و تفکر ولایی توسط آدم های ظاهرالصلاح که خودشان را اصولگرا و… نامگذاری کرده اند.
شما با کسانی مواجه هستید که سالها رای مردم را گرفتند ، انتخابات های پیاپی را بردند، مجلس هفتم را بردند، مجلس هشتم را بردند، مجلس نهم را بردند و عنوان اصولگرایی راهم یدک می کشیدند و امروز وقتی ما می خواهیم بررسی بکنیم عملکرد و رویکرد آنها را که چقدر آنها واقعا براساس حجت شرعی عمل کردند و بر اساس مبانی انقلابی و با نگاه به افق های آرمانی جمهوری اسلامی در آن جایگاه هایی که حضور داشتند رفتار کردند، نتیجه ، نتیجه ی درخشانی نیست و کارنامه کارنامه ی پرباری نیست.
اینها حتما باید امروز مورد بررسی قرار بگیرد که نعل وارونه زده نشود، که همه چیز را به قدرت رقیب یا به لاقیدی رقیب نسبت ندهند.
اگر مابه یک سری شکست های ظاهری می رسیم ؛ حتما ضعف های جدی ای در بین خواص و بدنه انقلابی وجود داشته است و اگر کسی بخواهد اینها را بپوشاند و انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرد بعید است که ما بتوانیم از این چالش عبور بکنیم.
پراگماتیزم کورِ زندگی های انتخاباتی
اگر بخواهم عرائضم را به شکل صریح تری خدمت دوستان طرح بکنم، امروز خطر اصلی این نیست که جامعه ما غیر انقلابی بشود، مردم ماغیر انقلابی بشوند؛ خطر اصلی این است که حزب اللهی های ما غیر انقلابی بشوند !
جماعتی که به ظاهر و درشعار، خود را اصولگرا و انقلابی و حزب اللهی می دانند ومی نامند در عمل از مبانی انقلاب اسلامی فاصله بگیرند و این فاصله روز به روز بیشتر بشود و به مبانی سکولار یا یک پراگماتیزم کورِ بدون مبنایِ بدون حجت دچار بشوند و ذهنیت ها و زندگی شان به جای اینکه بر اساس مبانی اخلاقی و معرفتی دینی شکل بگیرد براساس یک سری تقویم های سیاسی و انتخاباتی تنظیم بشود و روز به روز، هم ؛ آن ابتهاج معنوی وخلوص و روحیه ی بسیجی را از دست بدهند و هم مبانی معرفتی در آنها تضعیف بشود ولی در ظاهر در جنگ های زرگری سیاسی ، پرچم بدنه انقلابی دست اینها باشد.
حزب الله واقعی و حزب الله دروغین
به بعضی از این تفاوت های بین حزب الله واقعی وحزب الله دروغین در این جلسه می خواهم اشاره بکنم.
یکی از مهم ترین مبانی نظام جمهوری اسلامی یا نظام ولایت فقیه این است که ما معتقدیم درنظام دینی کسانی باید جایگاه های حقوقی را در ساختار قدرت در دست بگیرند که دارای صلاحیت حقیقی باشند، اصلا ولایت فقیه وجمهوری اسلامی با همین گزاره آغاز می شود که : ” جایگاه های حقوقی در اختیار صلاحیت ها و اصلحیت های حقیقی” !
ولی فقیه اقتدار خودش را از کجا می آورد؟ از اعتباریات ؟ از اینکه اسمش در فلان لیست بوده یا فلان ائتلاف چرتکه ای ِ سیاسی حمایتش کرده ؟ یا از یک سری حقائق و شایستگی های واقعی؟
چرا کسی نمی تواند منّتی بر سر رهبر انقلاب بگذارد، مثلا یک عده از خبرگان جمع بشوند وبگویند چون ما به شما رای دادیم پس شما اینجا این خلاف را بکن! ایشان بلافاصله به آنها خواهد گفت که می خواستید رای ندهید! چرا؟ بخاطراینکه آن ویژگی هایی که برای آن جایگاه مشخص شده در او تعیّن پیدا کرده است و شما از لحاظ شرعی هیچ حجتی نداشتید که به کس دیگری بخواهید رای بدهید. منّتی بر سر او ندارید.
ولی فقیه کسی است که نه تنها صلاحیت دارد بلکه اصلحیت دارد. نمی شود نظامی با این شعار، با این مبنا آغاز بکند و بعد به مرور ، یک عده با قیافه های ظاهرالصلاح تلاش کنند که این اصول را تغییر بدهند و بعد با وقاحت خودشان را اصولگرا ودیگران را ضد ولایت فقیه بنامند!
اصولگرایی سکولار پ!
این اتفاقی است که در یکی دو دهه اخیر در جمهوری اسلامی ابتدا به شکل نامحسوس شروع شد و الان متاسفانه انا رجل می زند و با وقاحت ، میدان داری می کند.
بعضی مناسبات که به اسم اصولگرایی در کشور حاکم شده ، رسما و علنا مناسبات سکولار و ضد دینی است، رسما و علنا مناسبات خلاف حجت شرعی و حجت دینی است ولی هم چنان این نام را یدک می کشند، نام های تهی، عناوین پوچ!
یک عده آمدند گفتند که ما در جمهوری اسلامی باید تشکیلاتی عمل بکنیم،خب حرف بدی نیست اما تشکیلات با کدام مبنا؟ با چه ضوابطی؟ تحت چه مراقبت هایی؟ به مرور دیدیم که تشکیلات محض ! تشکیلات کمونیستی ! مقدس ترین جریان های نظام را تلاش کردند تبدیل به تشکیلات کمونیستی و تشکیلات چینی کنند .همه اش از بالا به پایین و دستوری و الزام بدون اقناع، تبدیل کردن انسان هایِ مختارِ مجاهدِ داوطلبِ مبتهجِ معنویِ بصیرِ حجت جو به مهره های تشکیلاتی مثل آدم های ماشینی. استحاله “بسیجی” به “بسیطی” ! بسیجی باید مصداق المومن کیس باشد. پیاده نظام انقلاب اسلامی باشد ولی پیاده و بسیط نباشد.
اشعری مسلکی را مد کردند. در شهرهای مختلف در انتخابات مجلس یا … به جای آنکه ببینند چه کسانی شایستگی حقیقی دارند و برای آنها تبلیغ کنند قاعده را بر عکس کردند ؛ گفتند ما به جای آدم شایسته دنبال آدم هماهنگ (همان حرف گوش کن و اهل لابی ) هستیم. هر که با ما جماعت ” لابیست” هماهنگ بود شایسته است !
“شایستگی؛ ملاک حقیقی ندارد. همه اش اعتباری است و مبنای اعتبار ، تغلب تشکیلاتی است اگر چه از راه اغوا و حذف و قالتاق بازی به دست آمده باشد ! ” این گزاره ، کلید براندازی نظامی است که اساسش طبق نظ یه ولایت فقیه، بر شایستگی حقیقی کارگزاران، بنا شده.
اگر در حالی که تفکر ولایی اساسش شایستگی و اصلحیت حقیقی است مخالفان این تفکر اسم خودشان را گذاشته باشند اصولگرا ! باید منتظر خیلی اتفاقات ناگوار باشیم.
هیچ کس اجازه ندارد تفکر را تعطیل کند، آگاهی بخشی و اقناع را تعطیل کند و تشکیلات ماشینی را جایگزین همه چیز بکند، این حتما خلاف مبانی انقلاب اسلامی است.
جریانات هلو – لولو
در همین مشهد ما یک جریاناتی، من اسمشان را جریانات هلو-لولو گذاشته ام، با لولو کردن یک سری جریانات دیگر و ایجاد یک هیجان کاذب تلاش کردند و متاسفانه موفق هم شدند ، جریانات حزب‌اللهی را و بدنه مردمی انقلاب را بترسانند و بگویند که فعلا وقت این حرف‌ها نیست؛ چون یک لولویی وجود دارد به نام جناح مثلا دوم خرداد یا اصلاح طلب یا فلان؛ بنابراین باید مبانی خودتان را کنار بگذارید و رایتان را بدهید ما دولپی مثل هلو تناول کنیم. آگاهی را، تحلیل را، تبیین را، اقناع را، بیّنه را، از فضای انتخاب سیاسی حذف بکنیم به جای آن، اضطرار را ، شرایط بحرانی را و به تبعش حکومت نظامی را ، اجبار را ، الزام را، تشکیلات را جایگزین بکنیم.
اینها اول می گویند “فعلا” شرایط اضطراریست و لولو ممکن است بخوردتان و چشمتان را ببندید و به ما اعتماد کنید. اما کم کم می بینند چه فرمول خوبی!
چرا همیشه شرایط را اضطراری نگه نداریم؟! وقتی که با القای شرایط اضطراری می توانیم از پاسخگویی فرار کنیم و حرف غلط خودمان را و آدمهای کم صلاحیت یا بعضا فاسدِ حرف گوش کنِ خودمان را به کرسی بنشانیم و بسیاری چهره های حزب اللهی ِ اصلح و مستقل و ناهماهنگ با لابی ها را حذف کنیم ، چرا به خودمان زحمت بدهیم؟
تعبیر دیگری که من در مورد اینها به کار بردم، “دوپینگی‌ها” بود که ما به جای اینکه پهلوانانه در صحنه سیاسی چالش کنیم، دوپینگ بکنیم. وقتی که می توانیم با استفاده از یک سری امکاناتی، توده را بسیج بکنیم و این توده بسیج شده را با ترساندن از حریف ، مجبور بکنیم که به کاندیداهایی رای بدهند که آن کاندیداها، هیچ اصلحیتی لااقل ندارند(در بسیاری از موارد که حتی صلاحیت هم ندارند) ابتدا با این شروع کردند، گفتند فعلا رقیب خیلی جدی است، لولو خیلی خطرناک است، فعلا صحبت نکنید، به همین لیستی که ما می‌گوییم رای بدهید، سؤال هم نکنید که آقا این آدم چقدرساده زیست است؟ چقدر اهل تفکر است؟ چقدر اهل اصرار بر موضع حق است؟ چقدر اهل هزینه دادن سر بزنگاه‌ها برای حمایت از انقلاب اسلامی است؟ نه! این سوال ها را تعطیل کنید، ما پشت درهای بسته می‌نشینیم، برای شما تصمیم می‌گیریم، لیست مشخص می کنیم، شما بروید به این‌ها رای بدهید. صبح روز انتخابات، لیست می‌آمد درِ خانه، می‌گفتند بروید به همین‌ها رای بدهید. کسانی که اسم‌هایشان را هم، مردم به زور بلد بودند، تا چه برسد به این که برنامه این ها را بدانند، آرمان این‌ها را بدانند، سابقه این‌ها را اطلاع چندانی داشته باشند و …
و اسمش را هم می‌گذاشتند لیست ولایت! لیست آقا!
دیگر ظلم از این بالاتر به ولایت نمی‌شود کرد؛ که یک تفکر ضد ولایی دیگران را متهم بکند به ضد ولایت فقیه!
در همین شهری که بچه حزب‌اللهی‌ها برای دیالمه‌ها تبلیغ می‌کردند که آن‌ها رای بیاورند، کسانی توسط عناصر موجّه، خواصِّ ظاهرالصّلاح _مراکزِ خوشنام _ تایید شدند و با همین شیوه‌ی کمونیستی رای آوردند، که بعدها ما اینها را در یک بزنگاه‌هایی، دراردوگاه مقابل دیدیم!
کسانی که بچه حزب‌اللهی ها به این‌ها رای داده بودند و در مساجد و پایگاه‌های خودشان برای این‌ها بدون هیچ فکری، تامّلی تبیلغ کرده بودند، یک دفعه دیدند این‌ها که صد و هشتاد درجه تفکرات مقابل را دارند حمایت می‌کنند!
بعضی دیگرشان علنا خیانت نمی کنند اما آدم‌های ساکتی هستند؛ در بسیاری از بزنگاه‌ها اگر در کنار فتنه‌گران نایستادند، اما سکوت کردند، توان خودشان را، آبروی خودشان را برای حمایت از انقلاب به صحنه نیاوردند.
این چیزهایی که من دارم می‌گویم، درباره مصداق مشهد است، اما حتما کسانی که این بحث را می بینند یا می خوانند، مصادیق متعددش را در ذهنشان، در استان ها و شهرستان‌های خودشان، به یاد خواهند آورد.
اصولگرانماهای تروریست و قتل عام های خاموش!
به مرور به جایی رسیدیم که همه چیز شد اعتباری!
و ترورها آغاز شد. ترور چه کار می‌کند؟ ترور یک آدم صالح را از دسترس جامعه خارج می‌کند.
با این تروریسم موجّه ، عناصر بسیاری را در این ده بیست سال اخیر حذف کردند.
انقلاب اسلامی نیروهای زیادی را پرورش داده بود، تربیت کرده بود. نیروهایی که هم خلوص داشتند، هم تخصّص داشتند، هم تجربه داشتند، ولی اتّفاقا به خاطر همین خلوص و تخصص وتجربه‌شان، نمی‌توانستند با لابی‌های سیاست، با پاتوق‌های قدرت _چه چپش،چه راستش، چه اصولگرایش، چه اصلاحطلبش_ تعامل بکنند.
می‌دیدند مناسبات در آن فضاها مناسبات دیگری است!
اینها ترور شدند. از لحاظ جسمی ترور نشدند، ولی توان آن‌ها و قابلیّت و ظرفیّت آن‌ها، از مردم، از انقلاب، از نظام، از رهبری دریغ شد.
باز شما نمونه‌های متعدد این‌ها را در شهرستان‌های مختلف می‌بینید. در همین مشهد بسیاری آدم‌های قابل وجود داشتند و وجود دارند، که جریان حزب‌اللابی ! آن‌ها را حذف می‌کند با قیافه ظاهرالصلاح ! در شهرهای دیگر هم که من پای درددل دوستان حزب‌اللهی می‌نشینم، می‌بینم که یک چنین فضایی متأسفانه وجوددارد.
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1396 ساعت: 21:40