۲۵ ژانویه زادروز نویسنده بزرگ انگلیسی ویرجینیا وولف است
هرگاه بخواهیم فهرستی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم جهان تهیه کنیم، نام ویرجینیا وولف به یقین در میان چند نفر اول این فهرست جا خواهد گرفت. ویرجینیا وولف همراه با جیمز جویس به رمان نویسی معنائی دورباره بخشید و آنرا از سطح واقعیات و عادیاتبه عمق هوشیاری وآگاهی هدایت کردند
ویرجینیا وولف طی جنگهای جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (۲۸ مارس ۱۹۴۱) پس از پایانِ آخرین رمانِ خود به نام بین دو پرده نمایش، خسته و رنجور از رویدادهای جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیهٔ حساس و شکنندهٔ خود،با خودکشی به زندگی خود پایان داد یکشنبه ۸ مارس ۱۹۴۱ ویرجینیا وولف، در دفتر یادداشتهایش نوشت : «همین حالا از برایتون برگشتهایم. مثل یک شهر خارجی بود: نخستین روز بهار زنها روی نیمکتهای عمومی نشسته بودند. کلاه زیبایی در قهوهخانه دیدم. مد چقدر چشم را زنده میکند! …. نه: خیال درونگرایی ندارم. در تأیید جمله هنری جیمز میگویم: همواره مشاهده کن. رسیدن ِ پیری را نظاره کن. ولع را نظاره کن… شاید کارت موزه بخرم٬ هر روز دوچرخهسواری کنم و تاریخ بخوانم. شاید در هر دوره یک فرد ِ شاخص را برگزینم و پیرامونش بنویسم. آدم باید مشغول باشد و حالا با اندکی شادی میبینم که ساعت ۷ است باید شام درست کنم. ماهی کداک با سوسیس.»
۲۰ روز بعد وولف با جیبهای پر از سنگ ته ِ رودخانه اوز بود. او در ۲۵ ژانویه سال ۱۸۸۲ در لندن به دنیا آمد و ۲۸ مارچ ۱۹۴۱ در ۵۹ سالگی و در نزدیکی منزلش در ساسکث خودش را در رودخانه غرق کرد. به نظر نمیرسد نویسنده یادداشت فوق قصد خودکشی داشته است. این چرخش احساسی چطور در فاصله ۲۰ روز و حتی کمتر٬ چون او چند روز قبلش دست به یک خودکشی ناموفق زده- برای او اتفاق افتاده است؟
وولف در بیشتر دوران زندگیاش درگیر امواج تغییرات خلقی بود. اولین علایم در ۱۳ سالگی و پس از مرگ مادرش آشکار شد. در دورههای افسردگی به ندرت صحبت میکرد و غذا میخورد. چندین نوبت در آسایشگاه بستری شد. یک نوبت خودش را از پنجره اتاقش بیرون انداخت و یک بار نیز با خوردن ۱۰۰ عدد قرص ورونال اقدام به خودکشی کرد که نجات یافت.
اما وولف همیشه افسرده نبود. او مشهور بود که چهرهای کودکانه دارد و مثل بچهها میخندد. در دورههایی از زندگی بسیار فعال و پرجنبوجوش بود. شرکت در جلسات نقد ادبی٬ برگزاری گردهمایی در مورد حقوق زنان٬ نقد کتاب٬ نوشتن زندگینامه و دفتر یادداشتها نشان میدهد که او همیشه گوشهگیر و منزوی نبود. در کنار دورههای افسردگی که گاه چند سال طول میکشید و گاه سالها او را رها میکرد٬ او دچار دورههای تغییرات خلقی بصورت خلق ِ شاد یا تحریکپذیر میشد.
اما بیماری او چه بود؟ بیماری ویرجینیا وولف امروزه بیماری دوقطبی افسردگی-شیدایی یا BMD نامیده میشود.BMD نوع ۱ با حداقل یک دوره مانیا یا شیدایی همراه یا بدون یک دوره افسردگی اساسی و BMD نوع ۲ با یک دوره افسردگی اساسی همراه یک دوره هایپومانیا تعریف میشود.
وولف نیز چنین تجربه هایی داشته است. در دورههای شدید بیماریاش مادرش بر او ظاهر میشد و او را نصیحت میکرد. یا صداهایی میشنید که به او دستور میدادند کارهای خشن بکند. شوهر و خواهرش را دشمن خود میدانست. گاه نیز صدای پرندگان را میشنید که به یونانی صحبت میکردند. حتی در نامه اخر به همسرش هم به چنین موضوعی اشاره میکند
او قبل از خودکشی با روحیهای افسرده، برای همسرش چنین نوشت:
عزیزترینم، تردیدی ندارم که دوباره دچارِ جنون شدهام. احساس میکنم که نمیتوانیم یکی دیگر از این دورههای وحشتناک را از سر بگذرانیم؛ و اینبار بهبودی نخواهم یافت. شروع به شنیدنِ صداهایی کردهام و نمیتوانم تمرکز کنم؛ بنابراین کاری را میکنم که به گمانم بهترین کارِ ممکن است.بهترین شادیِ ممکن را تو در اختیارم گذاشتهای. هرآنچه میتوان بود، برایم بودهای. میدانم که دارم زندگیات را تباه میکنم، میدانم که بدون من میتوانی کار کنی؛ و میدانم که خواهی کرد. میدانم.. گمان نمیکنم تا پیش از آغازِ این بیماریِ وحشتناک، هیچ دو نفری میتوانستند از این شادتر باشند. بیش از این توانِ مبارزه ندارم. میبینی؟ حتی نمیتوانم این را هم درست بنویسم. نمیتوانم چیزی بخوانم.
میخواهم بگویم همهٔ شادیِ زندگیام را مدیونِ توأم. تو با همهچیزِ من ساختهای و به طرزی باورنکردنی نسبت به من مهربان بودهای. همهچیز جز اطمینان به نیکیِ تو، مرا ترک گفتهاست. دیگر نمیتوانم به تباه کردنِ زندگیات ادامه دهم. گمان نمیکنم هیچ دونفری بتوانند آنقدر که ما شاد بودهایم، شاد باشند
ویرجینیا
سیمور ایرانی...
ما را در سایت سیمور ایرانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد وحدت simor بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 23:11